کیان تلویزیون می شود.
پسر کوچولوی مامان با اون دو تا چشم سیاه و کوچولوش همیشه در حال شیطونیه و بعضی وقتها واقعا در عجبم که چطوری این کارها را میکنه. اونم با این سرعت زیاد. بابایی برای جابجا کردن جای میز تلویزیون مجبورشد تلویزیون را از روش برداره تا بعد از درست کردن جای میز دوباره بزاره سر جاش. فکر میکردیم اینکار ٥ دقیقه طول بکشه ولی با وجود تو پسر بلا نزدیک یک ساعت فقط طول کشید تا تو رو راضی کنیم از اونجا بیای بیرون! خب منو به جای تلویزیون نگاه کنید! نمیشه؟ به همینجا ختم نشد و از روزی که تو فهمیدی تلویزیون میتونه از جاش تکون بخوره و کیان میتونه بره پشت میز بیچاره شدم. مامانی هر ورز میای منو میکشی میبری و التماس میکنی (البته به زبون کیانی) ک...
نویسنده :
مهسا
15:53